بی رمق
unbreakable lotus
اینجا خانه ی امن دخترکی است که از زندگی می نویسد...
درباره وبلاگ


روزمره نوشت



نويسندگان
سما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 7 / 4 / 1395برچسب:, :: 5:2 PM :: نويسنده : سما

 گاهی تعجب می کنم از اینهمه بحث کردن... تعجب می کنم از جنگیدن. مگر کاری داره یکی از دو طرف دعوا به اون یکی بگه فقط می خوایم حلش کنیم؟ کاری داره به همدیگه بگن قرار نیست من برنده بشم فقط اون چیزی که به صلاح رابطه مون هست باید انجام بشه؟ کسی می دونه با گفتن همین دوتا جمله ی ساده چقدرررر به حفظ شدن رابطه کمک می کنیم؟ متاسفانه مشکل ما اینه که بجز حل کردن مشکلات حتی دعوا کردن رو هم بلد نیستیم! حتی نمی دونیم ازین دعوا چی می خوایم! اگر طرف مقابل بگه باشه هرچی تو بگی و بعد از اون واقعا هرچی ما خواستیم همون بشه ولی اون آدم دیگه خودش نباشه و شیرینی رابطه از بین بره خوشحالیم؟

من همه چیز رو ساده می بینم یعنی؟

نه... اون زمان که من و امید با هم دعوا می کردیم و من هیچ وقت از گل نازک تر بهش نمی گفتم ولی درمقابل صدای اون همیشه بلند بود و گاها فحش هم می شنیدم بهش می گفتم می خوام هر دو از وضعیت راضی باشیم و قرار نیست یکی این وسط چیزی رو تحمل کنه! من نمی خوام اذیت بشم ولی طاقت دیدن ذوب شدن تو رو هم ندارم!

چرا اطرافیان اینقدر منو می ترسونن؟ ازدواج اینقدر ترسناکه؟ همه بعد از ازدواج اینقدر خودخواه و ظالم میشن؟ خود من بعد از ازدواج چه جور آدمی هستم؟ به جز خودم به همسرم هم فکر می کنم؟ حواسم هست جلوی جگرگوشه م صدام رو نبرم بالا و وحشت به جونش نندازم؟ اصلا با این وحشتی که به دلم افتاده از دیدن زوج هایی که همه و همه همدیگه رو زجر میدن می تونم روزی ازدواج کنم؟ چرا من از اون دسته آدم هایی نیستم که با دلخوشی به خودم و بقیه بگم "نه من فرق دارم"؟! من ناامید و بدبینم؟ یا واقع گرا؟؟

 

چقدر امروز سرم درد می کنه! از بس بحث شنیدم و بدون اینکه اظهار نظری کنم توی ذهنم تجزیه و تحلیل کردم! چقدر بی حوصله م! و هنوز چقدر راه مونده تا یاد بگیرم از دیدن مشکلات دیگران اینجوری بی حوصلگی و بی رمقی سر تا پام رو نگیره!

 

پ.ن: این وسط من عاشق اون پیوندها و پیوندهای روزانه ی وبلاگم شدم که هرکس از راه رسیده اومده خودشو لینک کرده و رفته! تور آنتالیا آخه؟؟!! 



نظرات شما عزیزان:

عود
ساعت12:30---8 تير 1395
سلام
رسیدن به این تفکر که به یک مذاکره برد برد برسیم کار هر کس نیست.ما اصلی در آفرینش دارم که انسان موجودیست اجتماعی، اما همین انسان با غیر خودش بدلیل یافته ها ،تربیت خانوادگی،تربیت اجتماعی وووو.. به تناقض برخورد خواهد کرد حتی با پدر،مادر،همسر،فرزند خودش،تناقض از هیچ انسانی جدا نیست هیچ انسانی نیست که نعل به نعل با انسان دیگری برابر باشد این محال است. بهرحال در یک دیدگاهی با هم متفاوت هستند اما آنچه که مهم است شیوه برخورد با این تناقضات است برای برخورد با تناقضات سه راه وجود دارد.می توان با تناقض برخورد کرد شیوه برخورد می شود ستیزه جویان ومقابله جویانه باشد می شود از نوع تعیین چهار چوبی برای کم شدن یا حل شدن آن باشد،می توان با تناقض مدارا کرد ومی شود آن را نادیده گرفت.در هر برخورد دوگانه بین دونفر تناقضات اجتناب ناپذیر خواهد بود حتی در ازدواج ،اما ادبیات برخورد می تواند بهساز یا بحران ساز باشد اینها همه به خودمان بستگی دارد
پاسخ: من فکر می کنم فقط کافیه به این درک برسیم که متخصص و روانشناس مختص روانی ها و دم طلاقی ها نیست. اونوقت یاد می گیریم حتی اگر خودمون توانایی مذاکره و به تفاهم رسیدن نداریم اجازه بدیم یه کاردان یا کارشناس کمکمون کنه. حتی سوتفاهمات خیلی کوچیک... متاسفانه مردم به عمه درمانی و خاله خانباجی درمانی بیشتر معتقد هستن تا روان درمانی!


نازنین
ساعت21:47---7 تير 1395
سلام سما جونم خوبی
خیلی وقته نیمده بودم وبلاگت
امشب یهویی دلم سراغت رو گرفت
خوشحالم گ اوضاع بهتر شده و شاغل شدی
ب حق این شبای عزیز ک برات بهترین ها پیش بیاد عزیزم
پاسخ: سلام عزیزممممم... فدای دل بامعرفتت بشم من. خوبی؟؟؟ ممنون عزیز دلم. همچنین برای تو :)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: